- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
هرگـز دوبـاره مثل تو پیـدا شود عـلـی بعد از تو خـاک بر سر دنیـا شود علی از این درخت پر ثمر اصلاً بعید نیست یا مصطـفی شود ثـمـرش یا شـود علی با چـهـرۀ پـیـمـبــری آمـد ز خـیـمه گـاه وقـتش رسیده است که حـالا شود علـی یک عـمر قـد و قـامت او را نگـاه کرد یعـنی که پیـر شد پـدرش تـا شـود علی بیش از همه حـسین دلش شـور می زند وقـتی مـیـان مــعـرکه تنهـا شود عـلـی از بس که تیغ آمد و بر پیکرش نشست دیگر تـوان نـداشت ز جـا پا شود علـی از بس که مختصرشده ای تو؛ گمان کنم در بـین یک عـبـا بدنت جـا شود عـلـی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
از نسل حیدری و دلاورتر از تـو نیست یعنی پس از علی، علی اکبرتر از تو نیست منطق قبول داشت که با خلق و خوی تو شخصی میان خلق پیمبرتر از تو نیست آنان که در شجـاعـت تو شک نمـوده اند خـیبر بیـاورند که حیـدرتـر از تو نیست آخر خلـیـفــه خسته شد و اعـتـراف کرد از مردمان شهر کسی برتر از تو نیست سـاقـی کنار حوض نشـسته است منتظر حالا برو بهشت که کوثرتر از تو نیست
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
خـواهـم اگـر به آن قد و بـالا ببـینـمت باید تو را به وسعت صـحـرا ببـینـمت حالا که نیزه خورده و پهلو گـرفته ای پیغـمـبرم... به کـسـوت زهـرا ببـینمت خوبست این که حداقل مـادر تو نیست ورنـه چـگــونــه در بر لیـلا ببـیـنـمت جـان کـنـدن مرا به تمسخـر گرفـته اند پیـش بـسـاط خــنــده ایــن هـا ببـیـنمت تـرسـم ز عـمـه بـود بـیـاید... که آمد حالا من عمه را بـبـرم ... یا ببینمت؟! تـشنه نرفـته است ز خـون تو دشنه ای بـایـد به نــیـزه هــا نـگرم تـا ببـیـنـمت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
رفتــی و لـرزه بـه جــان پـدرت افتـاده از نفس، خواهر من پشـت ســرت افتـاده همۀ دشت پر ازعطر پیمبــر شده است هر طرف تکه ای از بال و پرت افــتاده این فزع کردن من دست خودم نیست علی چــشمــم آخـــر به تن مختصرت افتــاده یک نفر بیش نبودی که به میدان رفتـی این همه نــیزه چـــرا دور و برت افتاده نـفـسی تـازه کن و باز دلم را خوش کن روی جـسـمـت پـدر محـتصرت افــتاده کوچـــه ای بـاز نمودند که راحت بزنند بین لــشگـــر علـــم و هم سپـرت افتاده
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
زود آمـدم کـنار تـو اما چـه دیــر شـد بـابـایِ داغ مرگ جوان دیده پـیـر شد کامـم هـنـوز تشنـۀ آن کام تـشنه بــود امـا لـب تو چـشـمـۀ خـون کـویــر شد سنگـیـنی زره به تنت مـانـد و آهـنـش در زیر پای این همه ضربه حریر شد قسمت شدست میـوۀ من قـسمتت کـنند جسمت نصیب نیزه و شمشیر و تیر شد هرگوشه گوشه ای، همه جا پیکر تو هست بی خود نبود این که دلم گـوشه گیر شد دسـتت کجـاست تا که بلـنـدم کـند مـرا افـتــاده ام به پـای تو جـانـم اسـیـر شد باید هـزار مرتبه بعد از تو کشتـه شد باید که دست شست ز دنـیا و سیر شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
مُردم ز بس كه بر بدنت بوسه می زنم بر كـام خشك خـنده زنت بوسه می زنم بر زلف خون پر شكنت شانه می كشم بر زخـم هـای دل شكـنت بـوسه می زنم بوی تــو می دهـنـد دم دشـنـه هـا بـبـین بر نـیـزه های زخـم زنت بوسه می زنم شـایـد لـبـی گـشـوده و بـابـا بـخـوانـیـم قـامت خـمیده بر دهـنت بوسه می زنـم هر سـو دویـده و تن تـو جـمع می كـنم بـر تـكّـه تكّـه های تنت بـوســه می زنم آرام تـا بـه روی عــبــا مـی گـذارمـت هـمـراه عـمه بر كـفـنت بـوسه می زنم
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
چون به میدان ز حَـرَم اكـبـر رفت دل ز جان شـست سوى دلبـر رفت زان طـرف مـرگ به اسـتـقـبـالـش زین طـرف جـان حـسیـن دنـبـالش اى رخـت مــاه و هـــلال ابـرویت صــبــر كـن سـیـر بـبـیـنــم رویـت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
ای تـجــلـّی صـفـــات هــمـۀ بـرتــرهــا چـه قـدر سخـت بـود رفـتـن پیـغـمـبرهـا قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای چون که عشق پدران نیست کم از مادرها پـســرم! می روی امــا پـدری هـم داری نـظـری گــاه بـیـنــدار به پـشـت ســرها ســر راهت پــسـرم تا در آن خیمه برو شــایـد آرام بگـیــرنـد کـمی خـواهـرهـا بهتر این است که بـالای سـر اسـماعیـل هـمـه بـاشـند و نبـاشـند فـقـط هـاجـرهـا مـادرت نیست اگر مادر سـقـا هم نیست عـمــه ات هـسـت به جـای همـۀ مـادرها حـــال کــه آب نــدارنــد بــرای لـب تـو بهتر این است که غارت شود انگشترها زودتـر از همـۀ آماده شدی، یعـنی کـه: آن چنان خسته نگشته است تن لشگرها آن چنان کهنه نگشته است سُم مرکب ها آن چنان کند نگشته است لب خنجـرها" آیـه ات بخـش شده آیـنـه ات پـخـش شــده عـلــیّ اکــبــر مـن شـد عــلی اکــبـرهـا گـیرم از یک طـرفی نیـز بلنـدت کـردم بر زمـیـن بـاز بـمانــد طـرف دیگـرهـا بـا عـبـای نبـوی کار کـمـی راحـت شـد ورنه سخت است تکان دادن پیـغمبرهـا
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
گـیسو به باد می دهی و دلبـری عـلـی پا در رکاب می زنی و محشری علی ابـرو نهـان کن از نظر خـیـرهٔ حسود آئـیـنه دار صـورت پـیـغـمـبـری علی قـامت مگو قـیامت زهـراست قـامـتت از بس که قد کشیده ای ومحشری علی گــرم طـواف روی تـو آل ابـوتــراب غـرق عـبـادتی و خـدا منظری عـلـی وصفت همین بس است که در کوی رب عشق شــه زاده حــرم، عـلـی اکـبری عـلـی وجه غـیور هر غضبت وقت حمله ها گـاه رجز تو منتسب از حـیدری علی بین خطوط روی جبینت پر از خداست ابن الحـسـین لیـلـی لـیلای کـربــلاست نـور خـدا ز صورت تو دیده می شود پـیـغـمـبرانه بر هـمه تـابـیــده می شود شمشاد قامتی و به شمـشـیر کـوفـیـان گـلـبرگ ها ز سـاقه تو چـیـده می شود مثل بلـور شیـشـه ای سنگ خـورده ای با بوسـه ای وجود تو پـاشـیده می شود جسمی که زیرضربه به هم ریخته چه سان هر تکه ای به روی عبا چیده می شود بـر نـالـه هـای مـمـتـد بـابـا کــنـار تـو از سوی لشگری همه خندیده می شود قـلـبی که از تــمـام تـنت پــاره تر شده با هر صـدای قهـقـه رنجـیده می شـود دنـبال زینب آمـده ســقــای عــالــمـین فـریاد می زنند که وای از دل حـسیـن
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
این نیـزه ها که روی تنت قـد کـشیده اند انگـار تـیـغ به روی محـمد کـشـیـده اند تا این که خوب خوب جـدایت کنند، آه! هر گـوشه هر طرف که نباید کشیده اند بالای زین بمان که و گرنه به رسم کفر این هـا اگــر سـوار بیـفـتـد کـشـیـده انـد فزت و ربّ کرب و بلا را بخوان که باز این ابن مـلـجـمـان هـمگی قـد کشیده اند حتی فـرشته های خـدا هم قـلـم به دست بر تکّـه تکّـه هـای تو گـنـبـد کـشـیده اند از پا نـشـستم از غـم و پـائـین پـای من تنها برای توست که مـرقـد کـشـیـده اند
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
خـواهـم که بـوسـه ات زنـم اما نمی شود جـایی بـرای بـوسـه که پـیـدا نـمی شـود لب را به هم بزن و نفس زن که هیچ چیز شـیـرین تـر از شـنـیـدن بـابـا نـمـی شـود هرعضو را که دیده ام ازهم گشوده است جز چـشم تو که بر رخ من وا نمی شود خشـکـم زده کــنـار تو و خـنـده هـایشان خـواهم بلـند گـردم از این جـا نمی شـود ای پـــاره پــاره تن ز دل پــاره پـاره ام گـفـتــم بغــل کـنــم بـدنت را نـمـی شـود بایـد کــفـن بـه وسعـت یک دشـت آورم در یک کـفـن که پیکـر تو جـا نمی شود حجـلـه گـرفـتـه پــای تنت مـادرم بـبـین اشکم حریف گریــه ی زهــرا نمی شود
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
دویـده ام ز حـرم تـا که زنـده ات نـگــرم مبـنـد دیـده کمی دست و پا بـزن پـسـرم ز مصحـف تنت این آیـه های ریختـه را چگـونه جمع کـنم سوی خـیمـه ها بـبـرم به فصل کودکی و در سنین پـیری خود دو بار داغ پیـمـبـر نـشـست بـر جـگـرم میان دشمن از آن گـریه می کنم که مگر به کام خشک تو آبی رسد ز چشـم تـرم من آن شکـسته درختم که با هـزار تبـر جدا ز شاخـه شد افـتـاد بر زمین ثـمـرم اگرچه خود ز عطش پای تا سرم می سوخت زبان خشک تو زد بیـشتر به دل شررم مـگـر نه آب بُـوَد مهـــر مــادرم زهــرا روا نبـود تو لب تـشنه جان دهی به برم جـوان ز دل نرود گر چه از نظر برود تو نِی برون ز دلم می روی نه از نظرم به پـیـش دیـدۀ من پـاره پـاره ات کـردند دلـی به رحــم نـیـامـد نگـفـت من پــدرم مصیبتی که به من می رسد محبت اوست هــزارهــا چـو تـو تـقـدیـم حـیّ دادگـرم به روز حشر نگـرید دو دیده اش "میثم" کسی که گـریـه کـنـد بر سـتـارۀ سحـرم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تـو در تـجــلّـیــاتِ الـهـی چـنـان گُــمـی دنـبـال مـرگ مـیروی و در تـبـسّـمـی آری جلـو جلـو تو به مـعـراج رفـتـه ای مبهوت مانده ام که تو در عرشِ چندمی بـاز از مسـیحِ حـنجـرۀ خود اذان بـبـار بر این کـویـر تـشـنه بـنـوشـان تـرنّـمی هر لحظه در سلـوک مقـامـات نو به نو پـیـغـمـبـرانـه با خـودِ حـق در تـکـلـمی شـوق وصال میچـکـد از هر نگـاه تـو لبریز عشق و شور و خروش و تلاطمی پر باز کن بـرو! که مجـال درنـگ نیست جای تو خاک این قفس تیـره رنگ نیست این گـونـه بود بر تو سـلام و درودشان دیـدی چه کـرد با تو نگـاه حـسـودشـان از کـیـنـۀ عـلـی هـمـه آتـش گـرفـتـه انـد اما به چـشـم هـای تو میرفـت دودشـان محــراب ابــروان تـو را بـرگـزیـده انـد شمـشـیـرهـای تـشـنه برای سجـودشـان طوفـانِ خـون به پا شده در بین قـتـلگـاه دور و بـر تـنـت ز قـیــام و قـعـودشـان فُزتُ وَ ربِّ کرب وبلا را بخـوان عـلی فـرق تو را نـشـانه گـرفـته عـمـودشـان دیـدم چگونه پهلـویت از دست رفته بود در حمله های وحشی و سرخ و کبودشان این پلک های زخـمی خود را تکـان بده لب بـاز کـن بر این پـدر پـیـر جـان بده
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
لبت دو پارۀ آتش دلـت پُر از شرر است دهان خشک پدراز لبِ تو، خشکتراست تو پاره پاره شدی،قلب من پرازخون است تو تشنهای، نفـسِ من شرارۀ جگر است بـیـا زبـان بـه دهـانـــم گـذار ای پـسـرم! کـه در لـبـان تــو شهـدِ لبِ پیامبـر است وداع آخــر و بـوسـیــدن لــب فــرزنـــد خدا گواست که این آرزوی یک پـدر است اگـر چـه داغ تــوأم میکـشد برو پـسـرم که بهـر کـشتن تـو قـاتل تو منتظر است بـرو کـه زخم تــو را ننگـرند اهل حـرم اگر نگـاه کـنـد جان عمه در خطر است گلوی تشنه جدا گشتن از پسـر دم مـرگ برای یک پـدر از داغ او کشنده تر است سفـر به خیر، بـرو پشت سر نگاه مکـن سـر بریـدۀ مـن بـا سر تو هـمسفـر است سپر مگـیر به سر دست و سینه را بگشا که پیشِ تیـرِ بلا سینههای مـا سپـر است خـدات اجـر دهـد در صف جزا «میثم» که بیت بیت تو را سوز شعلهای دگراست
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
داغی که حسین ازغم اکبر به جگر داشت جز خالق اکـبر ز دل او که خـبر داشت؟ تا آن دم آخــر کــه بــریــدنــد سـرش را او دیدۀ حسرت به سوی جسم پسر داشت میسوخت خود از تشنگی و در دم مُردن از سوز لب خشک پـسر دیـدۀ تـر داشت بُگذشت به یک باره زجان و زن و فرزند یارب! چه هوا بود که آن شاه به سرداشت؟ مـجـنـون شدی و سر به بیـابان بنـهـادی لیلای جگرخون گر از این غصّه،خبرداشت شد پُـر گـهـر از دیـدۀ زینب، هـمه آفـاق آن بحر فرومایه، کی آن قدر هر داشت؟ نالــم به حسین یا ز غـم حضرت سجاد؟ این داغ پسر در دل و آن داغ پدر داشت در آه جگر سوز تو، جودی! چه شرر بود؟ کاندر جگـر سنگ، فـغـان تو اثـر داشت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
امروز از همیشه پـریـشان تری چـقـدر داری دوباره از همه دل می بری چقدر دیـدم كه بر فــراز عـقـابت نـشـسـته ای حـالا شـبـیه حضرت پیـغـمبـری چقدر با دیـدن جــمـال تو می گـفـت جـبرِئـیل پیـغـمـبر خـدا، تو عـلـی اكبـری چقـدر دیگر رجز مخـوان به ذكری بسنده كن لازم به ذكر نیست كه جنگاوری چقدر ای آن كه تـشنه آمدی و تـشنه می روی جام بلاست دركف من میخری، چقدر؟ با این شكوه و این قد و قـامت قیـامتـی با آن لبان غرقِ به خون محشری چقدر من درشب مكاشفه دیدم به چشم خویش بر روی نیزه از همه سرها سری چقدر لخـتی درنگ كن كه بـنی هـاشـم آمـدند لختی نگاه كن به خودت پرپری چـقدر
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
به کجا می روی ای یوسف زهرا، پسرم گرگ بسیار بـود در دل صحرا، پـسرم قامتت گشته ضریح و دل یک خیمه دخیل که نه مـجـنون تو لـیلا شده تنها، پـسرم صبر کن اهل حـرم، سیـر ببـینـند تو را اَشبَــهُ الناّس تویی بر شـه بطحا، پسـرم پیش من سَــرو قَـدم، راه بــرو چند قـدم تـا کـنـم قـامـت تو خـوب تمـاشـا پـسـرم همه مـات اند که دارد چه دلی دشمن تو می کِـشد تـیغ به روی تو دل آرا، پـسـرم رفتی و گر نرود جان ز تـنـم بعد از تو بی گمان می کُـشدم داغ، نه اعداء، پسرم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
چـشـمِ تو حیثیتِ دریا و جیحون ریخـته بس که جذابیّتِ ازاین رویِ گلگون ریخته احتیـاجی نیست بر شمشیر، لیلازاده را چند لشگر دور تا دور تو مجنون ریخته اولـیـن قـربـانی اهـل حـرم بـودی عـلی وعده ابراهیم کرد، اما حسین خون ریخته ارباً ارباً آسمان رویِ زمین تصویر شد تکّـههـای آینه بر خاکِ هامـون ریخـتـه صورتی که شبه احمد بود، پاشیده ز هم قامتی که مثل زهرا بود، اکـنون ریخـته قطعه قطعه، بند بند ازهم جدا شد پیکرت شاعران! بر خاکها دریایِ مضمون ریخته
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
نگـاه مخـتصری کن به چـشم های تـرم که جان سالم از این مَهلَکه به در بـبرم لـبی تـکـان بده پـلکی به هم بـزن بـابـا نفس بکش علی اکـبر نفـس بکش پسرم نفس بکـش پـسرم تا که من فـزع نکـنم و پـیـش خـنـدۀ این قـوم نشکـنـد کـمـرم دل مـن از پـس این داغ بــر نـمی آیــد حـریف این همه آتش نمی شـود جـگـرم خودت بگـو بدنت را چگونه جمع کنـم پُر از عـلی شده خـاکِ تمام دور و برم کـنـار جــسـم تو باید به داد من برسـند تواین همه شده ای! من هـنوز یک نفرم
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
چـشـم هـایت اقــتــدار بی مـثال نیـل بـود یا که اقیانوسی از بال و پر جبریل بـود لحظه ای درکوچۀ دلتنگی من صبر کن گر چه سر تا پای تو در سایۀ تعجیل بود
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
صحبت از داغ تو بابا جگـری میخواهد لب خشک از عطش وچشم تری میخواهد آمدی بـاز سوی خیـمه و با خـود گفـتـم نوجوانی ست که مهر پــدری میخواهد کاش میخواستم از تو دو زره برداری این همه نیزه علی جان سپری میخواهد نگران سر خود باش که این لشگر کفر باز هـم معجـز شـق القـمـری میخواهد تیرها زودتـر از من به تنت بوسه زدند خُرد شد آیـنه ات شیـشـه گری میخواهد نیست از جسم گلت چـیز زیادی دردست نه عـبـا، پارچـۀ مخـتـصـری میخواهد باز کن چشم و ببـین آمـده پـیـشـم زینب قول صبر از پـدر محتضری میخواهد
: امتیاز
|